اصول مدیریت کیفیت

مدیریت سازمان با منش رهبری باعث می گردد کارکنان...

اصول مدیریت کیفیت

مدیریت سازمان با منش رهبری باعث می گردد کارکنان مقاصد و اهداف سازمانی را درک نموده و برای دستیابی به آنها از انگیزه
کافی برخوردار شوند.
(Customer Focus) اصل اول: تمرکز بر مشتری
هر سازمانی به مشتریان خود وابسته است و باید نیازهای حال و آینده آنان را درک نماید و نیازمندی های مشتریان خود را برآورده
نماید. علاوه بر این سازمان ها باید برای عبور از انتظارات مشتریان خود برنامه ریزی و تلاش نمایند.
تمرکز بر مشتری و درک نیازهای حال و آینده او باعث پاسخگویی منعطف و سریع سازمان به فرصت های بازار و در نتیجه افزایش
سود سهام و سهم بازار برای سازمان خواهد شد.

رضایت مشتریان با افزایش اثربخشی بکارگیری منابع سازمان، افزایش یافته و بهبود وفاداری مشتری به سازمان باعث ماندگاری در
تجارت می گردد.
بکارگیری اصل تمرکز بر مشتری عموما باعث می گردد که سازمان: ▪
 برای درک نیازها و انتظارات مشتریان تحقیقات لازم را صورت دهد.
از ارتباط اهداف سازمانی با نیازها و انتظارات مشتریان اطمینان حاصل نماید.
 ارتباطات درون سازمانی را در راستای نیازها و انتظارات مشتریان هدایت نماید.
 رضایت مشتریان را اندازه گیری نموده و بر مبنای نتایج حاصل از آن اقدام نماید.
 ارتباطات با مشتریان را به صورت سیستمی مدیریت نماید.
 از وجود توازن بین رضایتمندی مشتریان و سایر ذینفعان سازمان (نظیر مالکین، کارکنان، سرمایه گذاران، انجمن ها و مجامع محلی)
اطمینان حاصل نماید.
(Leadership) اصل دوم: رهبری در مدیریت
مدیر سازمان که از منش رهبری برخوردار است باید مقاصد و جهت گیری یکنواختی را در سازمان ایجاد نماید و محیط داخلی
سازمان را به گونه ای ایجاد و نگهداری نمایند که کارکنان بتوانند در دستیابی به اهداف سازمانی کاملا مشارکت نمایند.
مدیریت سازمان با منش رهبری باعث می گردد کارکنان مقاصد و اهداف سازمانی را درک نموده و برای دستیابی به آنها از انگیزه
کافی برخوردار شوند. علاوه بر این با بکاربستن منش رهبری فعالیت های سازمان ارزیابی شده و در مسیری یکسان، منظم گردیده
و استقرار می یابد و در نتیجه فقدان ارتباط بین سطوح مختلف سازمان به حداقل خود خواهد رسید.
بکارگیری اصل رهبری در سازمان عموما باعث می گردد که: ▪
 نیازهای تمامی ذینفعان سازمان شامل مشتریان، مالکین،کارکنان ، تامین کنندگان، سرمایه گذاران، انجمن هاو مجامع محلی در
نظر گرفته شود.
 اهداف چالش برانگیز با زمانبندی مشخص تنظیم گردد.
 ارزش های مشترک، مدل های اخلاقی و جوانمردی در تمامی سطوح سازمان ایجاد شده و تقویت گردد.
 اعتماد ایجاد گردیده و ترس از میان برود.
 کارکنان با منابع مورد نیاز ، برخوردار از آموزش و آزادی عمل با داشتن مسوولیت و پاسخگویی فعالیت نمایند.
 کارکنان برای نقش و سهم خود امیدوار و دلگرم گردیده و آنرا تشخیص دهند.
( Involvement of people) اصل سوم: مشارکت کارکنان
کارکنان جوهره سازمان بوده و مشارکت آنها باعث خواهد گردید تا توانایی هایشان مزیت سازمان محسوب گردد. ایجاد انگیزه ، تعهد
و مشارکت کارکنان نسبت به سازمان، نوآوری و خلاقیت در پیشبرد اهداف سازمان را به ارمغان خواهد آورد.
ایجاد مسوولیت پاسخگویی کارکنان در رابطه با عملکردشان و همچنین ایجاد اشتیاق در مشارکت و همکاری ایشان زمینه ساز
بهبود مستمر در سازمان خواهد بود.
بکارگیری اصل مشارکت کارکنان در سازمان عموما باعث می گردد که: ▪
 کارکنان اهمیت همکاری و نقش خود را در سازمان درک کنند.
 کارکنان محدودیت های عملکردشان را شناسایی کنند.
 کارکنان مالکیت مسایل را پذیرفته و مسوولیت حل آنها را عهده دار شوند.
 کارکنان عملکرد خود را در راستای مقاصد و اهداف شخصی ارزیابی نمایند.
 کارکنان فعالانه فرصت های افزایش صلاحیت ، دانش و تجربه خود را جستجو نمایند.
 کارکنان آزادانه دانش و تجربیات خود را به اشتراک گذارند.
 کارکنان آشکارا در خصوص مسایل و عواقب آن بحث کنند.
(Process approach) اصل چهارم: رویکرد فرایندی
نتایج مورد نظر در سازمان هنگامی که فعالیت ها و منابع مرتبط به صورت فرایندی مدیریت می شوند ، با اثربخشی بیشتر حاصل
می گردند. رویکرد فرایندی باعث هزینه کمتر و چرخه زمانی کوتاهتر در استفاده از منابع بوده و نتایج بهبود یافته ، سازگار و قابل پیش
بینی را برای سازمان به ارمغان خواهد آورد. همچنین رویکرد فرایندی بر فرصت های بهبود متمرکز خواهد گردید و آنها را اولویت بندی
می نماید.
بکارگیری اصل رویکرد فرایندی در سازمان عموما باعث می گردد که: ▪
 فعالیت های ضروری به منظور دستیابی به نتایج مورد نظر به صورت سیستمی تعریف شوند.
 مسوولیت و پاسخگویی برای مدیریت فعالیت های کلیدی به صورت شفاف ایجاد گردد.
 قابلیت فعالیت های کلیدی اندازه گیری و تجزیه و تحلیل گردد.
 فصول مشترک فعالیت های کلیدی در تعامل با بخش های سازمان شناسایی گردد.
 بر عواملی نظیر منابع ، روش ها و مواد که فعالیت های کلیدی سازمان را بهبود خواهند بخشید، تمرکز گردد.
 ریسک ها، پیامدها و اثرات فعالیت های مشتریان ، تامین کنندگان و سایر ذینفعان ارزیابی گردد.
(management System approach to) اصل پنجم: رویکرد سیستمی به مدیریت
شناسایی ، درک و مدیریت فرایند های مرتبط به هم بعنوان یک سیستم، کارآیی و اثربخشی سازمان را در دستیابی به اهداف خود
بهبود می بخشد.
مدیریت سیستمی با یکپارچه و مرتب نمودن فرایندها بعنوان بهترین روش دستیابی به نتایج مورد نظر، سازمان را از قابلیت تمرکز
تلاش بر روی فرایندهای کلیدی برخوردار می سازد و در ذینفعان سازمان اعتماد سازی به سازگاری، کارآمدی و اثربخشی سازمان را
ایجاد نموده و توسعه می بخشد.
بکارگیری اصل رویکرد سیستمی به مدیریت در سازمان عموما باعث می گردد که: ▪
 یک سیستم برای دستیابی به اهداف سازمانی در بهترین حالت کارآمدی و اثربخشی آن پایه ریزی گردد.
 بستگی دو طرفه بین فرایندهای سیستم درک گردد.
 نقش ها و مسوولیت های مورد نیاز برای دستیابی به اهداف مشترک بهتر درک گردیده و از این بابت موانع بین بخشی کاهش یابد.
 قابلیت های سازمانی درک شده و قیود منابع قبل از عمل ایجاد گردد.
 تعریف و هدف گذاری برای اینکه فعالیت های ویژه در یک سیستم چگونه باید عمل نمایند.
 سیستم بر پایه اندازه گیری ها و ارزیابی هایش به صورت مستمر بهبود یابد.
(Continual improvement) اصل ششم: بهبود مستمر
بهبود مستمر عملکرد سراسری سازمان باید یک هدف پایدار برای آن سازمان باشد. در این حالت قابلیت سازمانی بهبود یافته،
مزیت عملکردی هر سازمان خواهد گردید و همترازی فعالیت های بهبود در تمامی سطوح سازمان به منظور تصمیم گیری راهبردی
ایجاد خواهد گردید و در نهایت با اصل قراردادن بهبود مستمر در سازمان انعطاف برای واکنش در برابر فرصت ها پدید خواهد آمد.
بکارگیری اصل بهبود مستمر در سازمان عموما باعث می گردد که: ▪
 یک رویکرد جامع و سازگار در تمام سازمان برای بهبود مستمر عملکرد بکارگرفته شود.
 منابع انسانی آشنا به روش ها و ابزار بهبود مستمر تامین گردد.
 بهبود مستمر در محصولات، فرایندها و سیستم ها یک هدف مشترک برای یکایک کارکنان سازمان تعریف گردد.
 مقاصدی برای هدایت و اقداماتی برای ردگیری بهبود مستمر ایجاد گردد.
 بهبود های صورت گرفته، تشخیص داده شده و تصدیق گردند.
(decision making Factual approach to) اصل هفتم: تصمیم گیری بر مبنای واقعیت ها
در هر سازمان تصمیمات موثر بر مبنای تجزیه و تحلیل داده ها و و تولید اطلاعات میسر است. تصمیمات آگاهانه، افزایش توانایی
برای اثبات اثربخشی تصمیمات گذشته بر مبنای مراجع و سوابق واقعی و همچنین افزایش توانایی برای بازنگری، به چالش کشیدن
و تغییر عقاید و تصمیمات از جمله مزایای بکارگیری اصل تصمیم گیری بر مبنای واقعیت ها است.
بکارگیری اصل تصمیم گیری بر مبنای واقعیت ها در سازمان عموما باعث می گردد که: ▪
 از کفایت و دقت داده ها و اطلاعات اطمینان حاصل گردد.
 داده ها برای کسانی که به آنها نیاز دارند در دسترس باشد.
 داده ها و اطلاعات با استفاده از روش های معتبر تجزیه و تحلیل شوند.
 تصمیم گیری و اقدامات اجرایی بر مبنای تجزیه و تحلیل واقعی در کنار تجارب و بصیرت صورت پذیرد.
( beneficial supplier relationships Mutually) اصل هشتم: ارتباط سودمند و دوطرفه با تامین کنندگان
سازمان و تامین کنندگان آن به یکدیگر وابسته هستند و رابطه سودمند و دو طرفه، توانایی هر دو را برای ایجاد ارزش افزایش می
دهد. افزایش توانایی ایجاد ارزش برای هر دو طرف در نتیجه انعطاف و سرعت در پاسخگویی به تغییرات بازار یا نیازها و انتظارت
مشتریان ایجاد می گردد و باعث بهینه نمودن هزینه ها و منابع خواهد گردید.
بکارگیری اصل ارتباط سودمند و دوطرفه با تامین کنندگان در سازمان عموما باعث می گردد که: ▪
 ارتباطی متوازن بین ملاحظات کوتاه مدت و بلند مدت ایجاد گردد.
 تخصص ها و منابع بین یکدیگر به اشتراک گذاشته شود.
 تامین کنندگان کلیدی شناسایی و انتخاب گردند.
 ارتباطات شفاف و آشکار بر قرارگردد.
 اطلاعات و طرح های آینده به اشتراک گذاشته شود.
 تشریک مساعی در توسعه و بهبود فعالیت ها صورت گیرد.
 تامین کنندگان برای تشخیص بهبودها و موفقیت ها تشویق شده و دلگرم گردند.


هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...